این صنعتگران در سالهای گذشته و متاثر از تحریمهای بینالمللی و داخلی با ریسکها و مشکلات زیادی مواجه بوده و در بسیاری موارد برنامهریزیهایشان نقش بر آب شده، سرمایههایشان تحلیل رفته و حتی بسیاری از آنها با خطر ورشکستگی و کوچک شدن مواجه شدند؛ اما با این حال به خاطر تعصب ملی، تلاش برای گذر از سختیها و حفظ اشتغال در کارگر، همچنان با سختیها و ناملایمات ساختهاند و با تمام وجود و تا پای جان، تلاش کرده و میکنند تا این صنعت همچنان سرپا بماند.
بسیاری از این «جهادگران» به دلایلی همچون غیرت، تعصب ملی، کارگران زحمتکشی که در نهایت سختی کارشان رو انجام میدهند، جلوگیری از بیکاری و فقر، همچنین موقعیت مملکت، تحریم ها و فشارهای بین المللی و تسلیم نشدن در برابر بهواقع «گرگهای داخلی و خارجی»، بر ادامه تولید اصرار و تداوم دارند و این را نه در حرف، بلکه در عمل هم نشان دادهاند.
شاید سهل الوصلترین کار در نظر نخست این باشد که این فعالان اقتصادی و صنعتی عطای فعالیت را به لقای آن ببخشند و همه سرمایه و خطوط تولیدی خود را نقد کرده و از سود سرشار در حوزه های واسطه گری و سوداگری بهره مند شوند اما پای صحبتها آنها که بنشینید، مسئولیت اجتماعی در قبال بیکاری پرسنل و اعتبار سازمانی چندساله که با هیچ قیمتی نمی توان آن را خرید، را به عنوان دلایل اصلی خود برای ادامه فعالیت عنوان میکنند و به امید روزی هستند که گشایشی هرچند اندک در کار ایجاد شود.
و در پایان ….
روزی شخصی از تریبونی اعلام کرد «هر کس این شرایط را دوست ندارد، از این مملکت برود!». هرچند در مدتزمانی کوتاه این کلام کوتهفکرانه وی با هجمه سنگینی از سوی آحاد جامعه و اقشار مختلف مواجه و بهناچار مجبور به عذرخواهی و بازپسگیری حرف نسنجیده و نپخته خود شد، اما جالب است که برخی از این بهاصطلاح اصحاب فن که سالها با قشر زحمتکش تولیدکنندگان و صنتعگران در ارتباط تنگاتنگ بوده و مسائل و زیر و بم کارشان را از نزدیک دیده و لمس کردهاند و حتی از همین مسیر ارتزاق میکنند، به شیوهای مشابه زبان به نقد این صنعت مظلوم میگشایند!
به امید تفکر و با آرزوی فردا و فرداهای روشن برای تولید و صنعت کشورمان.